هدفگذاری آسانی کردهام برای خودم که میخواههم به مرور زمان بیشترش کنم: روزی پنج ساعت کار کنم و نه ساعت بخوابم. تا چهار پنج روز دیگر.
هدفگذاری آسانی کردهام برای خودم که میخواههم به مرور زمان بیشترش کنم: روزی پنج ساعت کار کنم و نه ساعت بخوابم. تا چهار پنج روز دیگر.
خوابم «باید» تنظیم شود. فردا «باید» تا ساعت نه بیدار شوم.
این روزها؟ هم پر از اضطرابم و هم مجموعاً روزهای مفیدیست. دارم روزی بیست صفحه چارلی و کارخانهی شکلاتسازی میخوانم! خیلی عجیب و غریب است چون حدود یک ماه پیش هدفگذاریام روزی دو صفحه بوده.میخواهم تا پسفردا چارلی و کارخانهی شکلاتسازی تمام شده باشد و تا آخر مرداد مسخ کافکا.
خواب و خمودگی را تا آخر شهریور درست خواهم کرد.
و تا آخر شهریور میخواهم نصف گیتا را با کتابی که گفتهاند بخوان بخوانم و مقدار خوبی طراحی سایت با فلسک بدانم.
دیروز هفده صفحه چارلی و کارخانهی شکلاتسازی خواندم! باورنکردنیست برای خودم و خیلی خوشحالکننده.
تمرکز چندانی ندارم. امروز برای یک ساعت کار کردن هر چند دقیقه بلند میشدم. با این وجود دارم خودم را زور میکنم که کار کنم. برای گواهینامه ثبتنام کردم. میخواهم قبل از شروع کلاس یک دور کتابی را که دادهاند بخوانم. راستش اینکه زود گواهینامه بگیرم برایم مهم است. هرچند الآن هیچ از رانندگی سردرنمیآورم. ولی اگر همهچیز آنطور که میخواهم پیش برود؛ میتوانم پاییز هرروز بروم کتابخانه و فکر خیلی خوشایندیست. کمی از فلسک هم یاد گرفتهام.
؛
یک هدف میانمدّت برای خودم گذاشتهام: کم کردن خمودگی و بیحالی عمومی تا یک ماه آینده. امروز سیزدهم مرداد است و فردا از شهسوار برمیگردم. تا نیمهی شهریور میخواهم این مسئله به طرز قابل اعتنایی بهتر شده باشد. برنامههایی که برای بهبود این وضعیت دارم از این قرارند: خوردن منظّم مولتی ویتامین و آهن و قرصهایی که مصرف میکنم؛ ورزش؛ هفتهای چهار روز و ده دقیقه. منظّم کردن خواب. منظّم کردن خواب و داشتن برنامهی مطالعاتی مشخٌص در زندگی و جستوجو در گوگل برای راهکارهای بیشتر.
شش ماه دیگر میخواهم کجا باشم؟ شش ماه دیگر میخواهم بتوانم خوب آلمانی بخوانم. و بعد میخواهم اسپانیایی یا فرانسوی؛ بسته به علاقهی آن زمانم شروع کنم. و میخواهم گیتا را به سانسکریت خوانده باشم. و میخواهم گواهینامه داشته باشم و کمی بهتر انگلیسی بخوانم و بنویسم. و میخواهم طرّاحی وب بلد باشم. این از این.
؛
تموم شد! جیمز و هلوی غولپیکر آلمانی که گمون میکردم تا آخر تابستون بخونمش الآن تو بیستوپنح روز (و شاید هم کمتر) تموم شد. گمونم بیشتر از هزار کلمه یاد گرفته باشم و تجربهی خیلی موفّقی بوده. خوشحالم که شروعش کردم و نشون میده که یاد گرفتن زبان جدید از اونچه که فکر میکردم خیلی سادهتره. باز هم ازش خواهم نوشت.
تا آخر تابستون به هیچ وجه نمیخوام یاد گرفتن آلمانی رو رها کنم. استمرار در یاد گرفتن زبان خیلی خیلی مهمّه. +۱۴
از پریشب که یک الانزپین کامل خوردم مدام خوابم میآید. امشب هم. امّا نباید بخوابم. قرار است با معین صحبت کنم و فلشکارتها هم مانده.
هشتاد و چند صفحه از کتاب آلمانیام گذشته. سه هفته است که شروع کردهام و پیشرفتم به طرز عجیبی خوب است. امروز هشت صفحه خواندم! باید بعد از یادگرفتن آلمانی اعتمادبهنفس بیشتری برای یاد گرفتن چیزها داشته باشم.
میخواهم تا سال آینده آلمانی و سانسکریت و پهلوی بخوانم و گواهینامه بگیرم و انگلیسیام را بهتر کنم. تابستان سال بعد سراغ فرانسوی یا اسپانیولی یاد گرفتن میروم. خیلی خوشحالم که آلمانی را شروع کردم. از خودم راضیام.