از خوانده‌ها و نخوانده‌ها

James und der Riesenpfirsich

پنجشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۵ ق.ظ

هفت صفحه از جیمز و هلوی غول‌پیکر آلمانی گذشته. به هیچ‌کس جز مامان نگفته‌ام که دارم سعی می‌کنم متن آلمانی بخوانم. گمانم به این خاطر که خسته شده‌ام انقدر با بقیه درباره‌ی کارهایی که می‌خواهم بکنم حرف زده‌ام و هیچ کار نکرده‌ام. ترجیح می‌دهم تا وقتی جیمز و هلوی غول‌پیکر تمام نشده به کسی چیزی نگویم و یک بار بعد از انجام دادن یک پروژه درباره‌ی آن حرف بزنم.

می‌خواهم روزی دو صفحه بخوانم. لابد از بعد صفحه‌ی پنجاه بشود بیش‌ترش هم کرد. برایم یک جور مقابله با وسواس هم هست. اگر بخواهم به وسواس‌هایم اعتنا کنم مجبورم نخوانده رهایش کنم و نمی‌خواهم.

گمانم خیلی خوب می‌شود اگر این پروژه را جدّاْ جلو ببرم. اگر رهایش نکنم تا آخر لیسانس مقدار خوبی بلد خواهم بود. آن‌قدر که از پس زندگی در آلمان بربیایم و راستش را بخواهید فکر زندگی در آلمان برایم خوشایند است. به علاوه که اگر بروم سراغ زبان‌شناسی تاریخی نیازش خواهم داشت. 
نمی‌خواهم رهایش کنم. فقط باید وسواسم را کنار بگذارم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۹
سا را

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی